مداد رنگی من

یه مداد رنگی بیار تا شب رو خط خطی کنیم

مداد رنگی من

یه مداد رنگی بیار تا شب رو خط خطی کنیم

کاش زودتر پاییز بیاد

 

تنها چیزی که بی‌صبرانه هر سال منتظر ِ اومدنشم فصل ِ پاییزه! اونم بخاطر ِ بارونش
بارون که بباره من خودِ خودمم! شایدم خودم نیستم!
در کُل یه رابطه‌ی مستقیم و زنده با کودکِ درونم برقرار می‌کنم و علنا اونو جلوی دیدِ عموم میارم
بیشتر ِ دوست و آشناها هر موقه تو شهر یا کشور ِ اقامتشون بارون میاد یادِ من میفتن و این واقعا خوشحالم می‌کنه

تا پریشب احساس می‌کردم امسال اونقدر پیر و خسته شدم که دیگه نای ذوق کردن از دیدنِ بارون و جیغ کشیدن رو نداشته باشم!
اما بازم دو شبه یه طور ِ دیگم!
من نمی‌شکنم!
تسلیم نمیشم
هر چقد سختی بکشم و به در ِ بسته بخورم!
این مورد حداقل به خودم ثابت شده

یاد یه جمله‌ی فوق العاده زیبا افتادم:
زانو نمیزنم حتی اگر سقفِ آسمان کوتاهتر از قدِ من باشد

تا اواسطِ پاییز که آسمون بباره و دوباره متولد بشم خیلـــــــــــــــــی مونده!
راسته که میگن: گوساله تا گاو شود دل ِ صاحبش آب شود

 

نظرات 1 + ارسال نظر
بی سرزمین... چهارشنبه 24 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 04:33 ق.ظ

نقاش ،می شناسمت ...
زاده ی فصل باران ...
عاشق زرد پائیزی ...
حتی اگه پشت یه دنیا مداد رنگیه رنگارنگ بخوای پنهون شی ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد