چرا مداد رنگی؟!
چرا نـقـاش؟!
دلم میخواست اسم ِ بلاگم متفاوت باشه... البته همیشه سعیم بر همین بود, اما هر عنوانی تا بحال انتخاب کرده بودم محدود به برهه زمانی خاصی بود و وقتی اون برهه و حس تموم میشد دیگه نام ِ بلاگ متناسب با نوشتهها و احساساتم نبود.
تو فکر بودم یه اسمی بذارم که هم به هر شرایط و پستام (چه شاد چه غمگین) بخوره, هم اینکه تا همیشه دوسش داشته باشم و ازش خسته نشم
بخاطر ِ همین برگشتم به دورانِ کودکی.
دنبال یه موردی میگشتم که از اون موقه تا الان دوسش داشته باشم و احساسم بهش تغییری نکرده باشه.
همون اولش به مداد رنگی رسیدم!
یادم اومد هر بار برام مداد رنگی میخریدن ذوق میکردم، دوست داشتم زودتر جعبه رو باز کنم و تو دفتر نقاشیم خط خطی کنم یا یه خونهی رنگارنگ و درخت و خورشید و کوه و رود و گُل و چمن بکشم
اینقدر این اشتیاق زیاد بود که حتی اگه سه جعبه مداد رنگی ِ نو تو کمد داشتم دلم میخواست همزمان از همشون استفاده کنم.
نوکِ تیز ِ مداد رنگیها منو به شدت به خودشون جذب میکردن.
تراشیدنشون هم برام خیلی لذت بخش و سرگرم کننده بود
اول اسم ِ بلاگم رو «مداد رنگی ِ زندگی» گذاشتم, اما سرچ کردم دیدم یه بلاگ یک سالهی دیگه به همین نام هست.
اولش کلی ناراحت شدم اما بعد از فکر کردن به عنوانِ فعلی رسیدم.
مداد رنگی ِ من
3 این وبلاگ برای من متفاوتترین و دوست داشتنیترین بلاگه
آخه قدیمیترین و عزیزترین همراهِ «من لیلا کو مجنون» که صاحبِ زیباترین چشمها و مهربونترین قلبِ دنیاست رو دوباره برای خوندن و دیدنِ خط خطیهام به اینجا دعوت کردم
قدیمیاش میشناسنش... مگه نه «رنج و گنج»؟ مگه نه «عقیق»؟ مگه نه «زیبای دریا دل»؟
3 قشنگترین و خوشرنگ ترین خط خطیهام از حالا تا آخر ِ عمر ِ این وبلاگ تقدیم به تو