دو روزه بازم دارم به انجام ِ یه کار ِ سیاه فکر میکنم
فضای ذهنم ترکیبی از دو رنگ مشکی و قرمز ِ تند شده
شعلههای سرکش ِ آتیش هم از توشون پیداس
نمیدونم...
اگه ادامه پیدا کنه اون کاری که نباید رو انجام میدم
کنجکاوم حس ِ بعد از اونکار رو تجربه کنم
رضایت؟ افسردگی؟ ناراحتی؟ خوشحالی؟ نفرت؟ یا...؟
چه حسیه بد شدن
خلافِ بزرگ کردن
یه خلافِ نامأنوس هم برای خودم هم واسه اطرافیانم
خلافی که خیلی ساله گاهی بهش فکر میکنم و بیاختیار جذبش میشم
آخـــــــــــــــ...! فکر و تصورش که خیلی شیرینه
فعلا هیچی معلوم نیست
اسم و رنگ بلاگم به نوشتههام نمیخوره! چرا؟
دیگه دارم عصبانی میشم...
تو این رنگا احساس ِ امنیت نمیکنم
با مشکی و خاکستری و قرمز همیشه میونم عالی بوده و هست! خط خطی و طراحیهای نقاش با این رنگای آشنا معرکه میشن...
مگه نه مژگان هانیه شادی مریم شبنم هستی و...؟
دلم وحشتناک مجهول رو میخواد
اَه خفه شدم عوضی
باید تحمل کنم
باید!
راستی دیروز نمیدونم چرا اومدم پیش مجهول شاید مثل خودت بد حواشو کرده بودم
با گرما چیکار میکنی خیلی مواظب خودت باش.